اجازه (شعر)یکی از آرایههای ادبی که در ادبیات فارسی بالاخص شعر فارسی، کاربرد فراوان دارد اجازه در شعر میباشد. بدین معنا که شعر ناتمام شاعری را شاعر دیگری تمام کند. ۱ - تعریف اجازه در شعراجازه در شعر آن است که شاعر مصراعی را که دیگری گفته است تمام کند؛ یعنی برای آن مصراع دومی بیاورد، تا بیتی ساخته شود. نمونۀ اجازه آن است که شاعری نزد صائب تبریزی این مصراعِ مهمل را عرضه کرد: از شیشۀ بیمی، می بیشیشه طلب کن •••• (و صائب بیدرنگ گفت:) حقّ را زدلِ خالی از اندیشه طلب کن و آن مصراع مهمل را به بیتی پر معنی بدل کرد. ۲ - اجازه در علم قافیهدر علم قافیه نیز، عنوان یکی از عیبهای موسیقایی قافیه است. ۱) خواجه نصیرالدّین طوسی «اجازه» را اختلافِ حرفِ رَویّ دانسته به شرط آنکه دو حرفِ روی مختلف دارای مخرجی یگانه یا متقارب باشند. مانند: رو به جای آر اندر این کار احتیاط •••• زآن که جز بر تو ندارم اعـــــتماد که در قافیۀ مصراع اوّل (احتیاط) حرف «طاء» و در قافیۀ مصراع بعد (اعتماد) حرف «دال» در محلّ رَوی واقع شده است. ۲) برخی دیگر اختلافِ حرکتِ حرف پیش از روی مقید را اجازه نامیدهاند. مانند: از غــصّۀ هـــــجران تو دل پُر دارم •••• پیوسته از آن دیده به خون تر دارم و اختلاف دو روی قریب المخرج را «اِجازه» نامیدهاند. [۱]
دانشنامه زبان و ادب فارسی، سعادت، اسماعیل، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۲۱۰.
۳ - پانویس
۴ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اجازت / اجازه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۱۷. |